کمیل جون متولد 1385/12/1   و کیان جون  متولد 91/2/11 کمیل جون متولد 1385/12/1 و کیان جون متولد 91/2/11 ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

كميل و كيان

اولین روز مدرسه

 کمیل امسال کلاس اول دبستانه البته ماجرای ثبت نامش یه مکافاتی شده بود برای ما از عدم ثبت نام در مدرسه مورد نظر  گرفته تا لباس فرم و کد ملی اشتباهی و .... خلاصه کلی اذیت شدیم تا تونستیم داخل مدرسه شهید فکوری ثبت نامش کنیم اینم چند تا عکس از اولین روز مدرسه      ایشالله همیشه موفق و سربلند باشی عزیزم ...
8 مهر 1392

خرابکاری کیان

این عکسی که میبینی کیان داره عکس خودشو پشت صفحه لپ تاپ نگاه میکنه   بعد نشست یکم مدیریت کرد   و اما اخر عاقبت لپ تاپ بیچاره بعد از خرابکاریش بجای که دعواش کنم انقد بوسش کردم که لپش قرمز شد و با تعجب نگام میکرد بعد از خرابکاری یه خواب راحت ...
4 مهر 1392

..........

  سلام به همه دوستای خوبم خیلی دلم واستون تنگ شده بود بالاخره اومدیم و از این به بعد هر روز میام پیشتون ممنون از همه دوستای خوبم نمیتونستم برم پیششون ولی بازم مارو تنها نذاشتن تشکر ویژه از مامان محمد پارسا و یاسمن ومامان حسین جون و مامان موژان خانوم و مامان اقا کیاراد  ومامان امیر علی گلی  و مامان ساجده جون........ .............. ...
4 مهر 1392

بدون عنوان

سلام به همگی من خاله هستم ولی به دلایل شکلات سایت بانام کاربری مامانی اومدم بگم 4 روز دیگه تولد حسنا جونم باز یه چند روزی نیستم بخاطر تولد حسناجون میریم سمت چابهار جالب اینه تولد حسنا و بابایی و دایی مهدی و دایی محمد باهم تو یه روزه  امکان داره فردا بریم قول میدم زود برگردم دوباره بیام پیش همتون همتونو دوست دارم فعلا بابای بابای مهربون حسنا و حسنا خانوم هرچند واسه تولدتون میام ولی بازم  تولدتون پیشاپیش مبارک حسنا جوووووووونم خاله عاشقته اینم حسنا گلم با بابای مهربونش تولدشون پیشاپیش مبارک دایی مهدی و دایی محمد تولدتون پیشاپیش مبارک ...
25 شهريور 1392

عکسهای درهم ریخته ی مسافرت

ساعت 5صبح حرکت کردیم طرف مشهد ساعت حدودا 7صبح بود که بیرجند رسیدیم اینم فلکه ورودی شهر که من خیلی خوشم اومد حالت یه دسته گل بود بعدش حرکت کردیم رفتیم صبحانه رو شوسف خوردیم خاله که همش خواب بود قاین که رسیدیم از خواب بیدارش کردیم که ناهار بخوریم بعد از خوردن ناهار بابابزرگ و اقاجون استراحت کردن ماهم رفتیم یه دوری زدیم و خاله عکس میگرفت شماهم که خوشحال بودی نمیذاشتی عکس بگیره وسط این زمین پارک بود دور تادروش سبزه کاری بود اینجاهم پارکی بود قاین موقع برگشتن از مشهد که واستاده بودیم واسه صبحانه اینجام تق تقی دستت بود گریه میکردی که حتما باید بشینی اینجام سرسره دیدی میخواستی بری با...
24 شهريور 1392

دلیل غیبتم

سلام به همه دوستای خوبم که تو این مدت تنهامون نذاشتن من شرمنده ی همتون هستم من وقتم ازاده وقتی نمیام نت یا شارژش تموم میشه یا مسافرت اخه تا زنگ نزنیم وصل نمیشه خیلی دلم واستون تنگ شده بود یه مدت نبودم اول جمعه هشتم شهریور که کیان اومد  خواستم بیام نت اینترنت شارژش تموم شده بود بعدشم که رفتیم یه مسافرت کوچولو به مشهد که همین الان رسیدم اول اومدم پیشتون دوربین دست مامان کمیل جامونده ایشا..بیاد یه پست از مسافرت میذارم بازم شرمنده همتون که مارو تنها نذاشتید هستم همتونو دوست دارم  خیلی خستم یه چند ساعت استراحت کنم میام پیشتون ...
20 شهريور 1392

رانندگی شازده کوچولو

خاله از این عکست خیلی خوشش اومد اخه همیشه تو دستت باید یه چیزی باششششه   واست شده یه عادت.اینجام   یه تیکه نون برداشتی دستت پره واسه همین با پاهای کوچولو رانندگی میکردی   بعد دیدی میخوام عکس بگیرم پاهات و برداشتی اینم یه نمونه دیگه از شیرین کاری هات خاله قربونت بره عزیز دلم دلم واست کوچولو شده همش چند ساعت دیگه مونده بیایی پیشم و خیلی خوشحالم ...
8 شهريور 1392

بدون عنوان

سلام به همگی من اومدم کلی دلم واسه همتون تنگ شده بود همین الان رسیدم تا لباسامو عوض کردم اومدم نت الانم باید خونه هارو مرتب کنم خودتون که میدونید وقتی خونه رو دست دوتا پسر بسپرید چی میشه خیلی به هم ریختس مرتب کنم که فردا کیانم میاد پیشم  ساعت 4 هم باید برم مجلس ختم بعد دوباره میام پیشتون همتونو دوست دارم فعلا       ...
7 شهريور 1392