کمیل جون متولد 1385/12/1   و کیان جون  متولد 91/2/11 کمیل جون متولد 1385/12/1 و کیان جون متولد 91/2/11 ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

كميل و كيان

عشقم کیان

ببخشید دیر به دیر اپ میکنم اخه عکسها دیر به دستم میرسه الانم چند نمونه از خواب گل  پسری رو میذارم یه نمونه حرکت جدید کهیاد گرفته اینجا از بیرون اومده بودی با کفشات خوابیدی عاشق اینجور خوابیدنتم اینجا کم کم بیدار شدی و کمی بی حوصله بودی بعدش سرحال شدی تا گفتم کیان برام خندیدی اینجوری اینم حرکتی که تازگیا یاد گرفتی و بعدش میگی اتی یعنی همون تکی یا دالی و شروع میکنی به خندیدن قربون خنده هات برم من  فعلا تا پست بعدی ...
1 آبان 1392

حرف زدن کیان

سلام به همه ی دوستای خویم که تو این مدت نتونستم بهشون سر بزنم اما بازم با کامنتهای پر مهر شون مارم تنها نذاشتن و شرمنده کردن همتونو دوست دارم   حسنا خانوم عسل خاله پیشم بود تا قبل عید اما روزش رفتن که عید و پیش اون بابابزرگش باشن چند روز قبل ازعید  مهمون داشتیم وهنوزم داریم امروزم که به طور ناگهانی کیانم اومد پیشم و منم که کلی ذوق زده اما باز فردا میره کلی دلم واسش تنگ میشه اومدم بگم کلی شیرین زبون شده من که فقط چند کلمه بیشتر نشنیدم چون بیرون بود زیاد پیشم نبود الانم که عسلم خوابه  همونارو واسش مینویسم دایره لغات پسملی   . . .مامان---ماما&nbs...
1 آبان 1392

عیـــــــــــــــــــــــــد

------------------ علي در عرش بالا بي نظير است علي بر عالم و آدم امير است به عشق نام مولايم نوشتم چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟ ------------------ عيد کمال دين .سالروز اتمام نعمت وهنگامه اعلان وصايت و ولايت امير المومنين عليه السلام بر شيعيان وپيروان ولايت خجسته باد اینم تقدیم به همه ی دوستا خویم ...
1 آبان 1392

کمک های کیان در خانه

سلام کیان عزیزم و سلام به همه دوستای خوبم اومدم چندتا عکس از کیانم بذارم که توکار خونه به مامانی کمک میکنی   مثه این ببین لباس اتو میزنی         یا اینجوری خانه رو جارومیکشی قربون دستای کوچیکت   جارو نبتونم که اگه دستت نباشه اصلا نمیشه و میری بالا تا فضولی کنی ولی خاله میگه رفتی لامپ و خاموش کنی   قربون اون تلاشت برم من و در نهایت وقتی بیارمت پایین اینجوری قهر میکنی   قربون دستای کپلت  بقیه شو بعد میذارم فعلا ...
19 مهر 1392

شیطنت های کیان

اینجا خاله جون میز تلوزیون یه خورده فاصله داره با دیوار شما رفتی پشتش ما بت خندیدیم بعد همش توپ تو مینداختی که به بهونه توپ بری و  ما بت بخندیدم دیگه اخرش گیر کردی   و گریه شدی بعد اومدی مثه یه اقای باشخصیت نشستی   اینم  ژست داداش کمیل که همیشه دوست داره پلیس بشه بعد لباس عوض کردیمو رفتیم بازار برگشتیم بعد کلی فضولی یه خواب راحت 2 نفره فعلا تا بعد بای بای       ...
19 مهر 1392

نفسم

قیافت خاله جون وقتی بستنی میخوری اینجوری میشه اما وقتی با همون قیافه لبخند میزنی وقتی کفشاتو نمیتونی بپوشی کفشای مامانی رو پات میکنی اخه خیلی راحت طلبی   ...
12 مهر 1392

کیان شیطونم

سلام عزیز دلم الان این عکساتو میذارم بزرگ بشی ببینی و یادت بیاد که چقد شیطون شدی     حالا مراحل بالا رفتن از سر تختی اول میترسیدی بری بالا اما کنجکاو بودی ببینی اون بیرون چه خبره بالاخره تونستی بری بالا خاله قربون اون تلاش و پشت کارت بره الـــــــــــــــــــــــــــهی اخرم یه خواب راحت ...
10 مهر 1392

همایش پیاده روی

جمعه پنجم مهر ماه کمیل و کیان در اولین همایش پیاده روی شرکت کردند مسیر از ابتدا تا انتهای اسکله سنگی بود  کمیل تمام مسیر را به تنهایی اومد خیلی خسته شده بود و لی کیان که به همت مامانش تمام مسیر را با ماشین طی کرد در طول مسیر خواب بود وقتی کم کم ورزشکاران رسیدند کیان از خواب بیدار شد کمیل به عشق جایزه از همه زودتر رسید ولی جایزه نگرفت در عوض از مامانش قول گرفت که براش یه جایزه خوب بگیره     اینم عکس آقا کیان که خواب بود و با لباس توی خونه اومده بود ...
10 مهر 1392