کمیل جون متولد 1385/12/1   و کیان جون  متولد 91/2/11 کمیل جون متولد 1385/12/1 و کیان جون متولد 91/2/11 ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

كميل و كيان

عاقبت هنرهای پدر مهربان

انگارهنرنمایی این پدر تمامی ندارد دیروز رفته بودم توی اتاق دیدم کیان با آرامش تمام رفته سراغ باباش که موهاشو کوتاه کنه برای خودم هم جالب بود سرشو می برد کنار ماشین برقی و می گفت ای ای ای یعنی موهای منم کوتاه کن روز قبل اصلا نمی ذاشت کلی گریه کرد این دفعه من باید گریه می کردم اخه خیلی زشت شده بود کلی حرص خوردم و اینم عاقبت این هنرنمایی ببین به چه روزی در اومده اخه من نمی دونم این موها چه ضرری به باباها می رسونن که همش به فکر کوتاه کردن که چه عرض کنم خرابکارین از بس حرص خوردم نخواستم اون موقع ازش عکس بگیرم اما بعدش گرفتم اینم عکساش البته اینجا من نشته بودم که با کمال قلدری و جیغ...
5 شهريور 1392

واسه خوشگلم کیــــــــــــــــــــــــــــان

هوراااااااااااااااااااااااا فقط 15روز دیگه مونده که کیانم بیاد پیشم..وای که خدا میدونه دلم چقد واسش تنگ شده دلم  تنگ شده ................ واسه لبخندت واسه خنده هات واسه اون خنده هایی که از ته دلت میزدی واسه گریه هات واسه لوس  کردنت ................................ خلاصه دلم خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی تنگ شده اخه خیلی شیرین شدی وقتی فشارت میدم و چیزی نمیتونی بگی میگی اته بیشتر عاشقت میشم خاله فدای اون زبون شیرینت بشه الهی   وقتی اسمتو بلند صدامیزنم میگم کــیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان فک میکن...
4 شهريور 1392

گچ گرفتن پای مامان

دیروز می خواستم بریم بیرون که کیان شروع به نق زدن کرد و گفت منو بغل کن بغلش کردم و می خواستم از پله جلوی خونه بیام پایین تا پامو گذاشتم پایین پام پیچ خورد و به شدت درد گرفت با این حال سوار ماشین شدیم و رفتیم هر وقت درد پام شدید می شد از پای چپ برای گاز دادن استفاده می کردم خونه که بر گشتم دردش شدید تر شد  ولی چون تو شهر ما دکترارتوپد نیست باید تاغروب صبر می کردم  دردش خیلی شدید شده بود اقام اداره بود  و نمی تونست بیاد آقام ساعت چهار از اداره اومد و پلمو ماساز داد و کلی پماد  زد  ولی دردش بیشتر شد تا اینکه دیگه نتونستم طاقت بیارم به هر زحمتی بود خودمو رسوندم به ماشین و رفتیم چابهار بچه ها رو گذاشتم خونه ع...
4 شهريور 1392

رانندگی کیان

این شاهزاده کوچولو دستاش همیشه باید تکیه داشته باشه به همین خاطر از پاهاش برای رانندگی استفاده می کنه اینم یه عکس دیگه تا متوجه می شد می خوام ازش عکس بگیرم سریع پاهاشو برمی داشت کیان دیگه قربونش برم با این شیرین کاریهاش .. ...
4 شهريور 1392

عقدمون عقب افتاد

سلام صمیمانه به همه دوستای خوبم الان اماده شدیم بریم مسافرت چند روزه به دلیل فوت مامان بزرگ همسری هم عقدمون عقب افتاد هم یه چند روز نیستم بیام پیشتون از این بابت خیلی ناراحتم دلم واسه همتون تنگ میشه   و  متاسفانه اونجا دسترسی به نت ندارم ایشالله برم و برگردم کیان نازم پیشمه میام و کلی پست میذارم ببخشید که چند روز نیستم همتونو دوستدارم  الان داریم میریم فعلا بای ...
3 شهريور 1392