کمیل جون متولد 1385/12/1   و کیان جون  متولد 91/2/11 کمیل جون متولد 1385/12/1 و کیان جون متولد 91/2/11 ، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

كميل و كيان

خوردن میوه با چنگال

امشب افطاری دعوت بودیم با کمال ناباوری کیان می خواست الو رو با چنگال بخوره البته تلاشش نتیجه داد و تونست میوه را با چنگال برداره ولی هرچی تلاش کرد بخوره نتونست فقط تمامشو گاز زد  بعدش رفتیم مسجد برنامه بود من اسم کیانو برای قرعه کشی نوشتم و کیان خوش شانس ما هم یه هدیه گرفت .                                     مبارکت باشه عزیزم.     ...
5 مرداد 1392

کمیل کوچولو

ممیرم و دلم ضعف میره واسه این لبخندات عشق خاله 10ماهگیت مبارک   حالا چند تا عکس قربون اون نگاه خوشگلت برم فنچ خاله   اینجابا اقاجون رفته بودم نماز جمعه بعد تو حیاط مامانی ازم عکس گرفت ببین چه کوچولو بودم   بعدش اقاجون واسم هدیه لباس پلیس گرفت اخه خیلی دوست داشتم ببین چقد ناز بود بعدش رفتیم خونه دایی محسن .صبا تی شرتی که مامان واسه من گرفته بود پوشید با لباس کمیل خوشگل شدم حالا صبا خانوم واسه خودش خانومی شده ببینش کاش هیچوقت بزرگ نمیشدین همیشه شیرین و دوست داشتنی میبودین .کیان حسناجون عسل خاله شما دیگه بزرگ نشی ن ...
2 مرداد 1392

منتظرم

سلام به همگی هورا کیانم میاد انقد خوشحالم که نگو کیان خاله 20روز دیگه میاد پیشم از الان لحظه شماری میکنم دلم واسش یه ذره شده نمیدونم چرا ولی کیان و خیلی خیلی دوسش دارم وقتی میگم بیا بغل زود دستاتو باز میکنی منم ذوق زده زود بغلت میکنم سرتو میذاری روشونم انقد خوشحال میشم میخندم که نگو وقتی رو پام دراز میکشی که بخوابی تو چشام نگاه میکنی و لبخند میزنی و چشماتو میبندی تا صورتمو بر میگردونم فوری چشماتو باز میکنی تا نگات میکنم خودتو به خواب میزنی ای ناقلا سر خاله رو کلاه میذاری تا میگم لا لا کیان ازته دل میخندی حتی اگه گیج خواب باشی عاشق خنده هاتم وقتی ازته دل میخندی دلم میخواد بخورمت گاز...
30 تير 1392

خیلی گرسنمه

خیلی گرسنم بود یه تیکه نون برداشتم  باز هم طبق معمول خواستم راه برم یه تل برداشتم تا بزنم به سرم ببین چقدر تلاشم خوبه اینم منم در حال خوردن نون    ...
29 تير 1392

اولین نماز صبح کمیل

کمیل برای اولین بار نماز صبح شو موقع اذان صبح خواند البته ناگفته نماند که تا سحرهم بیدار بود چون     می ترسید که ما برای سحر بیدارش نکنیم می گفت من خوابم سنگینه اگه بخوابم بیدار نمی شم کلی هم سحری خورد بعدهم موقع اذان نمازشو خوند و خوابید کمیل در حال رکوع کمیل در حال سجده کمیل در حال  قنوت کمیل در حال تشهد قبول باشه عزیزم البته قول کادو هم از ما گرفته. ...
28 تير 1392

کیان در ماه رمضان

کلی گریه کردم که خودم می خوام غذا بخورم حتی از روی زیراندازتم بلند شدی اول گفتم با قاشق امتحان کنم داشتم تلاش می کردم تا از دست مامان فرار کنم و خودم غذا بخورم این بود که تصمیم گرفتم ظرف غذا رو بردارم و برم یه جای دیگه گفتم بهتره با خود ظرف غذا بخورم اینجوری راحت تره قربون اون تلاشت برم بالاخره یه دونه برنج رفت توی دهنت اخرشم کل خونه رو پر از غذا کردی ...
28 تير 1392

عجیبه کمیل و کیان گوشت می خوان

دیشب داشتم برای سحری غذا درست می کردم هیچوقت کمیل گوشت نمی خورد و کیان هم زیاد غذا نمی خوره ولی از شروع ماه رمضان کیان خیلی خوب غذا می خوره  که خودمم تعجب کردم البته در طول روز همش به من چسبیده است فقط شبا غذا می خوره بازم خدارو شکر . ادامه ماجرا کمیل گفت غذا می خوام یه مقدار سیب زمینی سرخ شده به دوتاشون دادم اما عجیب اینجا بود که هر دو تاشون گوشت می خواستند     منم یکی یه دونه گوشت به هشون دادم که بخورن این جزء عجایب بود کمیل و گوشت عجیبه کلی خوشحال شدم اینم عکساشون ایشون آقا کیان هستن در حال خوردن گوشت اینم یه عکس دیگه اینم آقا کمیل اینم یه عکس دیگه در حال تماشای کام...
28 تير 1392

عکس هایی از کمیل و کیان در ده ماهگی

داشتم عکسا رو می دیدم گفتم این عکسارو بزارم اینجا نشته بود و می خواست کنار دیوار راه بره کیان اینجا ده ماهشه وقتی فهمید می خوام ازش عکس بگیرم کلی ذوق کرد و می خواست بیاد سمت دوربین اینجا چند قدم اومد جلو   قربون خندهات برم اینجا دوید اومد سمت دوربین کلی هم ذوق کرده بود کمیل اینجا تقریبا یک سالشه ببین چه مظلوم وایستاده اینجا ده ماهشه تازه دندون در آورده بود این عکسها تقریبا تو یک سالگی گرفته شده اینجا یک سال و نیمش بود دندوناش خیلی قشنگن اینجا رفتیم عکاسی تو یه سالگی کلی عکاسو اذیت کرد تا تونست یه عکس خوب بگیره ...
25 تير 1392