عکسهای درهم ریخته ی مسافرت
ساعت 5صبح حرکت کردیم طرف مشهد ساعت حدودا 7صبح بود که بیرجند رسیدیم اینم فلکه ورودی شهر که من خیلی خوشم اومد
حالت یه دسته گل بود
بعدش حرکت کردیم رفتیم صبحانه رو شوسف خوردیم خاله که همش خواب بود قاین که رسیدیم از خواب بیدارش کردیم که ناهار بخوریم بعد از خوردن ناهار بابابزرگ و اقاجون استراحت کردن ماهم رفتیم یه دوری زدیم و خاله عکس میگرفت شماهم که خوشحال بودی نمیذاشتی عکس بگیره
وسط این زمین پارک بود دور تادروش سبزه کاری بود
اینجاهم پارکی بود قاین موقع برگشتن از مشهد که واستاده بودیم واسه صبحانه
اینجام تق تقی دستت بود گریه میکردی که حتما باید بشینی
اینجام سرسره دیدی میخواستی بری بالا
این درختچه و گل و دیدی
اینجوری بهش اشاره میکردی
و این درخت
اینجا یه حوض کوچولو بود که کلی واسه خودت اب بازی کردی
تمام شلوارتو خیس کردی و بعد نشستی
یه استخر هم بود
این عکستم پشت استخره
بعدش خسته شدی و بدو بدو رفتی
موقعی که میرفتی بین راه یه درخت زرشک دیدیم
بعد خسته شدی و نشستی
اخر ه خیلی اذیت میکردی مامان اینجوری اسیرت کرد
چون ممکنه خیلی طولانی بشه بقیه عکسها رو فردا میذلرم ممنون از همراهیتون