پارک رفتن اقا کیان و شیرین کاری هاش
ســـــــــــــــــــــــــلام به همگی
دیشب وقت داشتم بچه ها رو بردیم پارک البته زحمت بردنون دایی مهدی کشید کلی کیف کردند و بازی کردند و خوش گذروندنبیم سراغ عکسها اول واسه خودم قدم زدم
بعدش ی جا ایستادم فک کنم که کجا برم
گفتم اول برم تاب بازی
حسابی بهم خوش گذشت و احساس راحتی میکردم و لم دادم حواسم نبود که بابا مبل نیست و تابه
بعدش مامان پیادم کرد رفتم سرسره تلاش میکردم بره بالا اما نتونستم
نتونستم برم اخه کوچیکم هنوز ولی خاله کمکم کرد رسیدم ب سرسره
اینم خاله ازم گرفت و رفتیم خونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی