كميل و كيان

كميل كه اصلا حرف گوش نمي داد كيان هم كه حسابي بازيگوشي كرد و آخر برنامه قاري از دستش ناراحت شد و گفت اين بچه هارو جمع كنيد رفته بود وسط مجلس و كل بچه ها هم دورش جمع شده بودند خيلي با حال بود ببين داره قرآن مي خونه اينم كميل  اينم نمونه اي از شيطونياشون     ...

ســـــــــــــــــــــــــلام به همگی دیشب وقت داشتم بچه ها رو بردیم پارک البته زحمت بردنون دایی مهدی کشید کلی کیف کردند و بازی کردند و خوش گذروندنبیم سراغ عکسها اول واسه خودم قدم زدم   بعدش ی جا ایستادم فک کنم که کجا برم گفتم اول برم تاب بازی حسابی بهم خوش گذشت و احساس راحتی میکردم و  لم دادم حواسم نبود که بابا مبل نیست و تابه بعدش مامان پیادم کرد رفتم سرسره تلاش میکردم بره بالا اما نتونستم نتونستم برم اخه کوچیکم هنوز ولی خاله کمکم کرد رسیدم ب سرسره اینم خاله ازم گرفت و رفتیم خونه ...

      ...

کیان اومده زاهدان و با کلاه دایی عکس یادگاری گرفت .     ...

امروز كيان رفته بود تو اتاق خواب وقتي خواست بياد بيرون درب اتاقو برو خودش بسته و پشت در ايستاده بود بعدم  شروع به گريه كرد هرچي درو هل مي دادم كه به عقب بره نمي رفت و گريه هاش بيشتر مي شد مجبور شدم كمي بيشتر هلش بدم افتاد ولي وقتي بغلش كردم ساكت شد