رژه روي اعصاب مامان و بابا
دور روزه كميل حسابي مامان و باباشو اذيت كرده يك سره گريه ميكنه نق مي زنه و بهانه هاي الكي ميگيره مي خواستيم براش تولد نگيريم ولي دلم براش سوخت اينم يه نمونه ديگه كاش مثل بچگياش شاد و خندون ودوست داشتني بود ...
نویسنده :
مامان جون
10:41
گرفتن هداياي مسجد
ديشب شب تولد امام حسن عسكري بود و اولين هديه مسابقه رو كميل برد و اولين هديه اسامي رو كيان و اين باعث خوشحالي بيش از حد كميل و ما شد براي كميل كه چيز عادي اي بود ولي كيان اولين هديه مسجدشو گرفت حالا ديگه مطمئنم هردوتا پسرم خيلي خوش شانس هستند . لطفا براي ديدن بقيه تصاوير به ادامه مطلب مراجعه كنيد مي خوام اينو بخورم پس چرا خوردني نيست من اينو نمي خوام بيا بگير مال خودت با قفلم بازي مي كنم بهتره حالا اينم كميل مي دوني كادوي من چيه الان بازش مي كنم خدا كنه اسباب بازي باشه چقدر بد شد اين كه اسباب بازي نيست اشكالي نداره ولي ميشه براي تولدم استفاده كنم و باهاش از مهمانها پذيرايي كنم ولي...
نویسنده :
مامان جون
10:19
دانشمند كوچولو
اين پسر منه ميخواد يه دانشمند بشه ببين چه متفكرانه داره كار مي كنه اينم لبخند رضايت بچم ...
نویسنده :
مامان جون
10:27