تنها شدم
سلام به همگی.....
امروز یادم اومد که چقد تنها شدم کمیل و کیان عزیزم با حسنا جون حدود 1ماه پیشم بودن وقتی میان خیلی خوبه و خوشحالم ولی امان از روزی که میرن خیل سخت و دلگیر میشه و از وقتی رفتن کلی دلم واسشون تنگ شده و از این بابت ناراحتم
دلم تنگ شده...........
دلم تنگ شده ..
واسه خنده هاشون
واسه گریه ها
و شیطونی هاشون
هرشب با صدای جیغ جیغاتونو خنده هاتون میخوابیدم هر روز صبح با صدای خنده هاتون بیدار میشدم اما حالاباصدای تلوزیون بیدار میشم هر روز میام عکساتونو میبینم هروقت جوجه ی کوچولو رو میبینم یاد کیان جونم میوفتم نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/.عکسای حسنا گلی هروز میبینم وقتی ی عکس جدید و ی چیز جدید یاد گرفته میبینم اول تعجب میکنم ولی بعدش کلی ذوق میکنم و دلم میخواد قورتش بدم تازگی ها هم که یاد گرفتی حرف میزنی و میگی مه مه که من خیلی خیلی دوست دارم قربون اون حرفت زدنت برم عسلم عشقمی اینو نوشتم که بدونید خاله مطهره عاشقتونه خیلی خیلی دوستون داره خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلیاخه خیلی شیرین و خوشمزه شدین نفس خاله کیان جونم و حسنا گلی و......خیلی دلم واستون تنگ شده خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خیلیم دوستون دارم فرشته این واسمخب عزیزم ساعت 2شب دیگه دیر وقتع خاله بخوابهفعلا